شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
دوبـاره آمـده ایـن روسـیـاهِ جـامـانـده همان کسیکه ازاین قـافـله جدا مانده
دوبــاره آمـده ایـن بــنـدۀ گـنـهـکـارت به نفـسِ خویش همانیکه مبـتلا مانده
دوبـاره آمـده آقـا شـود بهدسـتِ شـمـا سرِ قـرارِ خـودش با خـدا،گـدا مـانـده
به جزتووقتِ نیازم همه غریبه شدند توئی که درهـمه دم با من آشـنا مانده چشیده کامم عطش را چه خوب در رمضان فـدای کـودکِ بیآب و بـیغـذا مـانـده
سلامِ من به سری که نشـسته برنیـزه سـلامِ من به تنِ زیرِدست وپـا مـانده بهحقِّ طفلِ صغیری که رزقِ اوبا توست ببخش هرچه که درنامهام خطا مانده
دخیلِ حضرتِ بابالحوائجم یکسال بهسیـنه حسـرتِ دیـدارِ کـربـلا مـانده
در این سراب تلظّی مَکُن چنان ماهی بِـبَـنـد جـانعـلی این لـبی که وا مانده نه رقص وخندۀشان میرسد بهپایان و نه در وجـودِ عـدو ذرّهای حـیـا مـانده زِدستِ تیـرِ یلافکـن گـلو زِهم پاشیدنه مانده حنجرهای نه سری بهجا مانده خدای عـزّوجل داده تـسلیت بهحسیندراین مصیبتِ عظمی خودِ خدا مانده برای حـنـجـرۀ نـازک ونحـیـفِعـلیبِسـانِ نـیـزه شده شعـبـههای وامـانـده عـصای پـیریِ مـادر پـدرشود فرزندولی ربـاب شده پیـر و بیعـصا مانده رباب:این پدری که شده است مستاصلفقـط به خاطرِتوپشتِ خـیمههامانده!